جدول جو
جدول جو

معنی ابن العنب - جستجوی لغت در جدول جو

ابن العنب
(اِ نُلْ عِ نَ)
می. باده. شراب. بنت العنب. دختر رز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنت العنب
تصویر بنت العنب
شراب انگور، می، باده، بنت العنقود
فرهنگ فارسی عمید
(بِ تُلْ عِ نَ)
شراب، چه عنب انگور را گویند و در عرب و فارس شراب از انگور میسازند. (غیاث اللغات). کنایه از شراب انگور. (آنندراج). دختر رز. می. خمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
موی بر خیک دویده ز حسد تیغزن است
تا بخلوت لب خم بر لب بنت العنب است.
انوری (از آنندراج).
مرا سجده گه بیت بنت العنب بس
که از بیت ام القری میگریزم.
خاقانی، سند (در تداول دفاتر رسمی). سندی که بموجب آن معامله ای رسمی انجام گرفته و سندی که نشان دهنده انجام معامله ای است. و آن جز سند مالکیت است
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نی)
ابن القنی، یکی از محدثان است. (منتهی الارب). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ عَ رَ)
ابوبکر محمد بن عبدالله اندلسی معافری اشبیلی مالکی. فقیه و محدث. او سفری بمشرق کرده و از طرطوشی و غزالی وغیر آنان حدیث و جز آن فراگرفته و سپس باشبیلیه بمنصب قاضی القضاتی رسیده است. او را کتب چند بوده که ظاهراً از میان رفته است. مولد وی به سال 468 ه. ق. و وفات در سنۀ 543 است. فیروزآبادی گوید: ’و ابن العربی القاضی ابوبکر المالکی و ابن عربی محمد بن عبدالله الحاتمی’. و سید مرتضی زبیدی در شرح قاموس بدینجا گوید: ’و قد وهم المصنف فی ایراده هکذا و الصواب ان القاضی ابابکر محمد بن عبدالله و الحاتمی هو محمد بن علی’
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ حَ)
مرد کارزاری. مرد جنگی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ اُ)
دوست گزیده
لغت نامه دهخدا
(حِ نُلْ عِ نَ)
نام موضعی بنواحی فلسطین از ارض بیت المقدس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنت العنب
تصویر بنت العنب
دخت رز می باده می: (موی برخیک دمیده زحسد تیغ زن است تا بخلوت لب خم برلب بنت العنی است) (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار